در مورد راه كارهاي تقويت عزم و اراده توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – حضرت اميرالمومنين مي فرمايد : اگر مي خواهيد عزم تان تقويت بشود بايد حزم تان را تقويت كنيد. هر كس حزمش كم است عزمش هم كم است. حزم يعني عاقبت انديشي. فردي كه وسواس دارد بايد به آخر كار بينديشد. زيرا يك فرد وسواسي اسراف كار است و وقتش را هدر مي دهد و خودش را آزار مي دهد، اينها حرام است .اگر ما به آثار آن فكر كنيم وسواس را كنار مي گذاريم. كسي كه ربا خوار است ،اگر به حرفهاي خدا بينديشد كه مي فرمايد ما رباكار را به زمين مي زنيم و او رشد نخواهد كرد ،ديگر دنبال ربا نمي رود. اگر شما مي خواهيد مال تان افزايش پيدا كند، با ربا نمي توانيد به اين مقصد برسيد .
فردي نزد پيامبر آمد و گفت كه مرا نصيحت بكنيد .پيامبر فرمود :هر كاري كه مي كني آخر آن را بسنج .قيس تاجر شراب بود و به خدمت پيامبر آمد. پيامبر فرمود: فكركن كه بعد از زندگي مرگ است و بعد در قبر رفتن است، در قبر اگر همراهت بد باشد تو را آزار مي دهد. مواظب باش كه در قبر با خودت همراه خوب ببري.قيس با شنيدن اين جملات عوض شد و توبه كرد. پيامبر عزم او را تقويت كرد. خدا در قرآن مي فرمايد :يكي از راههاي تقويت عزم، صبر و بردباري است. انسان بداخلاق مي تواند با صبر ،عزمش را تقويت كند و بر بد اخلاقي اش فائق بيايد. البته اين كار مشكلي است زيرا گناه جاذبه دارد. عده اي هستند كه گناه را مدتي ترك مي كنند ولي دوباره به طرف گناه مي روند ولي بايد دوباره توبه كنند.
خداوند متعال در آيات الهي شخصيتهاي مثبت و منفي زيادي را معرفي كرده است و براي اينكه شناخت كامل و جامعي نسبت به اين شخصيتها پيدا كنيم خداوند متعال در جاي جاي قرآن سخنرانيهايي را از آنها بيان كرده است كه ما با توجه به حرفها و سخنانشان بتوانيم شخصيت آنها را بهتر بشناسيم چرا كه فرمود : (تا مرد سخن نكفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد )
حال با توجه به اين جنبه شناختي ، يكي از شخصيتهايي كه در قرآن كريم بسيار از او نام برده است شيطان است كه در جاي جاي قرآن از او سخن به ميان آمده و درباره او صحبت شده است اما خود شيطان نيز در همين قرآن بارها لب به سخن باز كرده و سخنرانيهاي مختلفي را در سكانسهاي مختلف و در مواقع و مكانهاي متفاوت بيان كرده است كه با توجه به مقدمه فوق صحبتها و سخنرانيهاي شيطان ميتواند راه خوبي براي آگاه شدن ما از شخصيت او و پي بردن به اهداف شوم او باشد .
در اين نوشتار به سكانسهاي مختلفي از سخنرانيهاي شيطان كه در مواقع مختلف ايراد كرده است پرداخته ميشود:
به نام خدا
اين روزها همه جا صحبت از زلزله و مصائب به بار آمده است. هر كس به شيوه اي مي كوشد خود را در غم و اندوه بزرگ هم وطنانش شريك سازد. همه جا صحبت از راهكارهاي پيشگيري هر چه بيشتر از چنين مصائبي است. صحبت از استحكام بنا، پناه گرفتن به موقع و مناسب به جاي فرار، آمادگي امدادرساني پيش از حدوث واقعه و ...
تمام اينها گاهي تلنگري به ذهن مي زند و آدمي را به ياد وحشت بزرگتر مي اندازد: يادم از كِشته ي خويش آمد و هنگام درو:
به نام خداوند بخشنده مهربان
هنگامى كه زمين شديداً به لرزه درآيد، (1) و زمين بارهاى سنگينش را خارج سازد. (2) و انسان مى گويد: «زمين را چه مى شود (كه اين گونه مى لرزد)»؟! (3) در آن روز زمين تمام خبرهايش را بازگو مى كند; (4) چرا كه پروردگارت به آن وحى كرده است. (5)
در آن روز مردم بصورت گروههاى پراكنده (از قبرها) خارج مى شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود. (6) پس هر كس هموزن ذرّه اى كار
خير انجام دهد آن را مى بيند. (7) و هر كس هموزن ذرّه اى كار بد كرده آن را (نيز) مى بيند. (8) .... (سوره زلزال)
و به اين فكر مي كنم براي اين زلزله بزرگ چه تدابيري انديشيده ام؟ چه استحكامي به بناي اعمالم داده ام كه تمام آنچه پيش فرستاده ام، فرو نريزد؟ چه پناهي براي خود باقي گذاشته ام و به كدام سو بگريزم؟ چه كسي به فريادم خواهد رسيد روزي كه ...
...روزي كه آن را ميبينيد، (آنچنان وحشت سراپاي همه را فراميگيرد كه) هر مادر شيردهي، كودك شيرخوارش را فراموش ميكند؛ و هر بارداري جنين خود را بر زمين مينهد؛ و مردم را مست ميبيني، در حالي كه مست نيستند؛ ولي عذاب خدا شديد است! (سوره حج آيه 2)
مي پرسد كي روز قيامت(و حساب)خواهد شد. (سوره قيامت:آيه 6)
(بگو)روزي كه چشمهاي خلايق از وحشت و هول خيره بماند. (سوره قيامت:آيه 7)
و ماه تاريك شود. (سوره قيامت:آيه 8)
و ميان خورشيد و ماه جمع گردد. (سوره قيامت:آيه 9)
و در آن روز انسان گويد كجا مفر و پناهي خواهد بود. (سوره قيامت:آيه 10)
هرگز مفري نيست. (سوره قيامت:آيه 11)
آن روز جز درگاه خدا آرامگاهي هيچ نيست. (سوره قيامت:آيه 12)
روزي كه جز درگاه خدا پناه و آرامگاهي ندارم... و اگر اينقدر ظلم كرده باشم كه از اين درگاه هم محروم شوم؟!!...
چقدر به اعمال ناچيزم مي توانم دل خوش كنم و از استحكام آنها مطمئن باشم؟ و از كجا معلوم تمام آنچه به آن دل خوش كرده ام، برايم باقي مانده و نابود نشده باشد؟
كارهايي كه سبب حبط اعمال مي شود (از وبسايت هيئات رزمندگان اسلام)
گفتم ...گفتـــــــــي
گفتم: خستهام.
گفتي: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا اميد نشيد (زمر/53) ::.
گفتم: هيشكي نميدونه تو دلم چي ميگذره.
گفتي: ان الله يحول بين المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بين انسان و قلبش! (انفال/24) ::.
گفتم: غير از تو كسي رو ندارم.
گفتي: نحن اقرب اليه من حبل الوريد
.:: ما از رگ گردن به انسان نزديكتريم (ق/16) ::.
گفتم: ولي انگار اصلا منو فراموش كردي!
گفتي: فاذكروني اذكركم
.:: منو ياد كنيد تا ياد شما باشم (بقره/152) ::.
گفتم: تا كي بايد صبر كرد؟
گفتي: و ما يدريك لعل الساعة تكون قريبا
.:: تو چه ميدوني! شايد موعدش نزديك باشه (احزاب/63) ::.
گفتم: تو بزرگي و نزديكت براي منِ كوچيك خيلي دوره! تا اون موقع چيكار كنم؟
گفتي: واتبع ما يوحي اليك واصبر حتي يحكم الل
.:: كارايي كه بهت گفتم انجام بده و صبر كن تا خدا خودش حكم كنه (يونس/109) ::.
گفتم: خيلي خونسردي! تو خدايي و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم كوچيك... يه اشاره كني تمومه!
گفتي: عسي ان تحبوا شيئا و هو شر لكم
.:: شايد چيزي كه تو دوست داري، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.
گفتم: انا عبدك الضعيف الذليل... اصلا چطور دلت مياد؟
گفتي: ان الله بالناس لرئوف رحيم
.:: خدا نسبت به همهي مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.
گفتم: دلم گرفته.
گفتي: بفضل الله و برحمته فبذلك فليفرحوا
.:: (مردم به چي دلخوش كردن؟!) بايد به فضل و رحمت خدا شاد باشن (يونس/58) ::.
گفتم: اصلا بيخيال! توكلت علي الله.
گفتي: ان الله يحب المتوكلين
.:: خدا اونايي رو كه توكل ميكنن دوست داره (آل عمران/159) ::.
گفتم: خيلي چاكريم!
ولي اين بار، انگار گفتي: حواست رو خوب جمع كن! يادت باشه كه:
و من الناس من يعبد الله علي حرف فان اصابه خير اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علي وجهه خسر الدنيا و الآخره
.:: بعضي از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت ميكنن. اگه خيري بهشون برسه، امن و آرامش پيدا ميكنن و اگه بلايي سرشون بياد تا امتحان شن، رو گردون ميشن. خودشون تو دنيا و آخرت ضرر ميكنن (حج/11) ::.
گفتم: چقدر احساس تنهايي ميكنم.
گفتي: فاني قريب
.:: من كه نزديكم (بقره/186) ::.
گفتم: تو هميشه نزديكي؛ من دورم... كاش ميشد بهت نزديك شم.
گفتي: و اذكر ربك في نفسك تضرعا و خيفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پيش خودت، با خوف و تضرع، و با صداي آهسته ياد كن (اعراف/205) ::.
گفتم: اين هم توفيق ميخواهد!
گفتي: ألا تحبون ان يغفرالله لكم
.:: دوست نداريد خدا ببخشدتون؟! (نور/22) ::.
گفتم: معلومه كه دوست دارم منو ببخشي.
گفتي: و استغفروا ربكم ثم توبوا اليه
.:: پس از خدا بخوايد ببخشدتون و بعد توبه كنيد (هود/90) ::.
گفتم: با اين همه گناه... آخه چيكار ميتونم بكنم؟
گفتي: الم يعلموا ان الله هو يقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نميدونيد خداست كه توبه رو از بندههاش قبول ميكنه؟! (توبه/104) ::.
گفتم: ديگه روي توبه ندارم.
گفتي: الله العزيز العليم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولي) خدا عزيزه و دانا، او آمرزندهي گناه هست و پذيرندهي توبه (غافر/2-3) ::.
گفتم: با اين همه گناه، براي كدوم گناهم توبه كنم؟
گفتي: ان الله يغفر الذنوب جميعا
.:: خدا همهي گناهها رو ميبخشه (زمر/53) ::.
گفتم: يعني بازم بيام؟ بازم منو ميبخشي؟
گفتي: و من يغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا كيه كه گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/135) ::.
گفتم: نميدونم چرا هميشه در مقابل اين كلامت كم ميارم! آتيشم ميزنه؛ ذوبم ميكنه؛ عاشق ميشم! ... توبه ميكنم: يا غافر الذنب، اغفر ذنوبي جميعا
گفتي: ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين
.:: خدا هم توبهكنندهها و هم اونايي كه پاك هستند رو دوست داره (بقره/222) ::.
ناخواسته گفتم: الهي و ربي من لي غيرك
گفتي: اليس الله بكاف عبده
.:: خدا براي بندهاش كافي نيست؟ (زمر/36) ::.
گفتم: در برابر اين همه مهربونيت چيكار ميتونم بكنم؟
گفتي: يا ايها الذين آمنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا و سبحوه بكرة و اصيلا هو الذي يصلي عليكم و ملائكته ليخرجكم من الظلمت الي النور و كان بالمؤمنين رحيما
.:: اي مؤمنين! خدا رو زياد ياد كنيد و صبح و شب تسبيحش كنيد. او كسي هست كه خودش و فرشتههاش بر شما درود و رحمت ميفرستن تا شما رو از تاريكيها به سوي روشنايي بيرون بيارن. خدا نسبت به مؤمنين مهربونه (احزاب/42-43) ::.
ما خيلي مؤدب بوديم ، من و اين غريبه خداحافظي كرديم و به راهمان ادامه داديم
اما در خانه با آنهايي كه دوستشان داريم چطور رفتار مي كنيم
كمي بعد ازآنروز، در حال پختن شام بودم دخترم خيلي آرام كنارم ايستاد همينكه برگشتم به اوخوردم و تقريبا انداختمش با اخم گفتم: ”اه ! ازسرراه برو كنار"
قلب كوچكش شكست و رفت
نفهميدم كه چقدر تند حرف زدم
وقتي توي رختخوابم بيدار بودم صداي آرام خدا در درونم گفت: وقتي با يك غريبه برخورد ميكني ، آداب معمول را رعايت ميكني اما با بچه اي كه دوستش داري بد رفتار ميكني
برو به كف آشپزخانه نگاه كن. آنجا نزديك در، چند گل پيدا ميكني. آنها گلهايي هستند كه او برايت آورده است.
خودش آنها را چيده. صورتي و زرد و آبي
آرام ايستاده بود كه سورپرايزت بكنه
هرگز اشكهايي كه چشمهاي كوچيكشو پر كرده بود نديدي
در اين لحظه احساس حقارت كردم
اشكهايم سرازير شدند. آرام رفتم و كنار تختش زانو زدم
بيدار شو كوچولو ، بيدار شو. اينا رو براي من چيدي؟
گفتم دخترم واقعاً متاسفم از رفتاري كه امروز داشتم نميبايست اونطور سرت داد بكشم گفت: اشكالي نداره من به هر حال دوستت دارم مامان من هم دوستت دارم دخترم و گل ها رو هم دوست دارم مخصوصا آبيه رو
گفت: اونا رو كنار درخت پيدا كردم ورشون داشتم چون مثل تو خوشگلن ميدونستم دوستشون داري ، مخصوصا آبيه رو ...
آيا ميدانيد كه اگر فردا بميريد شركتي كه در آن كار ميكنيد به آساني در ظرف يك روز براي شما جانشيني مي آورد؟
اما خانواده اي كه به جا ميگذاريد تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد كرد.
و به اين فكر كنيد كه ما خود را وقف كارميكنيم و نه خانواده مان
چه سرمايه گذاري نا عاقلانه اي! اينطور فكر نميكنيد؟!
به راستي كلمه "خانواده" يعني چه ؟
قدر خانواده ات را بدان...