شهيد حاج مهدي عراقي در سال 1309 در محله پاچنار تهران در خانوادهاي مذهبي قدم به دنيا گذاشت.
پس از تحصيلات ابتدائي، در كنار پدر در بازار به كار پرداخت ضمن اينكه تحصيلات جديد را در دبيرستان ادامه داد، و تا كلاس يازدهم خواند اما حضور جدي در مبارزه وي را از تحصيل بازداشت او از نوجواني در هيأتهاي مذهبي شركت ميكرد و به تدريج در محله پاچنار جزو سردستگان جوانان مذهبي درآمد.
دعواي او با جواني كه مشتزني آموخته و در كشتي مسلط شده بود و معاندت با مذهب ميكرد و شهيد عراقي در جمع جوانان محله او را در صحنه مسابقه كتك زده بود از ماجراهاي شيرين زندگي اوست و نشانگر روحيه جهادي وي ميباشد.
وي از سال 1324 به جمع فدائيان اسلام پيوست و به زودي به علت رشادت و اخلاص و اخلاقيات ارزندهاش مورد توجه شهيد نواب صفوي قرار گرفت و به عضويت شوراي مركزي فدائيان اسلام درآمد.
وي تا سال 1331 در فدائيان اسلام ماند ودر تمام صحنههاي مبارزه وبه ويژه در ميدانهاي خطر حضور فعال داشت.
وي در جريان اشغال زندان قصر به عنوان اعتراض به دستگيري شهيد نواب صفوي و تحصن 53 نفري از كارگردانان بود و بازوي اصلي نواب بشمار ميآمد.
او در برنامه اعدام انقلابي شاه و اطرافيانش در تشييع پيكر پليد رضاخان شركت داشت ولي اين برنامه اجرا نشد.
وي در جريان محاكمه ضاربين كسروي و تظاهرات در كاخ دادگستري فعال بود و سپس در اعدام انقلابي رزم آرا نفر پشتيبان شهيد خليل طهماسبي بود ولي نسبت به او اعتراف نشد و به اصطلاح لو نرفت. شهيد عراقي از عناصر اصلي و مؤثر فدائيان اسلام بود ولي در سال 1331 به اتفاق چند نفر ديگر از دوستانش به علت اختلافات در روشهاي سياسي – اجرائي با شهيد سيد عبدالحسين واحدي و برخي ديگر از مركزيت فدائيان اسلام از فدائيان كناره گرفت با اينكه همواره ارادتمند شهيد نواب صفوي باقي ماند.
وي درسال 41 كه مرجعيت تقليد و علماء اسلام نهضت اسلامي را به رهبري امام خميني آغاز كردند دوباره به صحنه آمد و تا هنگام شهادت يعني حدود 17 سال از مديران قوي مبارزه و انقلاب تحت رهبري امام بود و حدود 14 سال از اين 17 سال را در زندان گذراند.
او در جريان فيضيه 15 خرداد 42 بزرگداشت سالگرد قيام 15 خرداد در سال 43 در مقابله با كاپيتولاسيون آمريكائي و چاپ و پخش اعلاميه امام و در اعدام انقلابي منصور نقش اساسي داشت.
در تشكيلات جمعيت مؤتلفه اسلامي از مؤسسين و اعضاي شوراي مركزي اين جمعيت بود كه تشكيلاتش با اجازه امام خميني پديد آمد وتحت نظر شوراي روحانيت مورد تأييد امام با عضويت شهيد آيت الله مطهري و شهيد آيت اله بهشتي و آيت الله انواري و حجت الاسلام و المسلمين مولائي كار ميكرد.
در سال 1343 كه شاخه نظامي اين جمعيت با اذن امام به راه افتاد شهيد عراقي به اتفاق شهيد حاج صادق اماني مسئوليت آن را به عهده گرفتند و همراه همسنگرانشان شهداي بزرگوار بخارائي نيك نژاد هرندي اندرزگو مزدور آمريكا حسنعلي منصور را به جزاي رسميت بخشيدن به كاپيتولاسيون آمريكائي و جسارت به محضر امام خميني اعدام كردند.
پس از اين فداكاري شهيد عراقي به همراه ساير دوستانش به جز شهيد اندرزگو دستگير و 6 نفر از آنها به اعدام محكوم شدند شهيد اماني شهيد بخارائي شهيد نيك نژاد شهيد هرندي و آقاي حاج هاشم اماني و شهيد عراقي كه دو نفر آخر با يك درجه تخفيف به حبس ابد و سه نفر به زندانهاي 5 تا 15 سال محكوم شدند.
شهيد عراقي در دستگيري بخش عمدهاي از مسائل را فداكارانه به عهده گرفت و موجب شد كه عدهاي ديگر از مبارزين مصون بمانند.
روحيه قوي نشاط مستمر مقاومت مردانه صلابت و استواري جانانه تواضع در برابر مردم و قاطعيت و سرفرازي در مقابل زندانيان طاغوت و آمادگي براي انجام هر خدمت ممكن براي دستگير شدگان و صداقت و اخلاق عاليه شهيد عراقي در طول 14 سال زندان زبانزد همگان بود و گر چه به همين سبب بارها مورد غضب مزدوران طاغوت قرار گرفت و به انفرادي هاي هولناك و زندان طاقت فرساي برازجان تبعيد شد و شكنجههاي سخت را تحمل كرد اما همواره راست قامت باقي ماند و درس شجاعت و ايثار و خدمت به خدا وبندگان خدا را به طور عملي به ديگران آموخت.
شهيد عراقي در اواخر سال 1355 با تغيير سياست استكبار آمريكا و آغاز فريب دمكراسي كارتري از زندان بيرون آمد و از ارديبهشت 56 پس از پيغامي كه شهيد آيت الله مطهري از طرف امام آورد كه مبارزين جمع شوند و ريشه شجره خبيثه پهلوي كه از خاك بيرون است براي هميشه ازخاك ميهن اسلامي به دور اندازند. به همراه ساير يارانش تشكيلات مخفي خط امام را براي اداره مبارزه در سالهاي حساس 57-56 تشكيل داد و عضو شوراي مركزي اين جمعيت مخفي گرديد.
پس از اينكه امام خميني تحت فشار استكبار جهاني، وسازششاه و صدام مجبور به ترك عراق و مهاجرت شدند و به پاريس رفتند از طرف آن تشكيلات به پاريس رفتند و در خدمت امام قرار گرفت و ظاهراً مسئوليت تداركات اقامتگاه امام را عهده دار شد اما در نهان ارتباطات تشكيلاتي و انقلابي آن تشكل مخفي و مبارزين راه امام را تأمين مينمود.
در 12 بهمن 57 كه امام به ايران بازگشت شهيد عراقي همراه امام بود و پسازورود به ايران عضو شوراي انتظامات اقامتگاه امام در تهران شد و سپس مسئوليتهاي مختلفي از جمله سرپرستي زندان قصر عضويت در شوراي مركزي بنياد مستضعفان رياست واحد اجرائي اين بنياد عضويت شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي را پذيرفت.
وي با توجه به لزوم تغييرات در روزنامه كيهان با نظر امام به كيهان رفت و ظاهراً مديريت مالي روزنامه كيهان را به عهده گرفت.
امام و شهيد عراقي
از دوستان نزديك شهيد عراقي خاطره اولين ديدار حضرت امام و شهيد عراقي را اينگونه توصيف كردهاند كه حضرت امام در پاريس اشاره به شهيد كردند و فرمودند:
اين جوانهاي رشيد ما را اينقدر در زير شكنجهوزندان اذيت وآزار داده اند كه من وقتي در اولين برخورد ديدم باور نكردم كه آن قامت رعنا و آن هيكل رشيد اين قدر زير شكنجه شاه افسرده شده باشد.
من ايشان را حدود بيستسال است كه ميشناسم حاج مهدي عراقي براي من برادر و فرزند خوب و عزيز من بود. شهادت ايشان براي من بسيار سنگين بود اما آنچه مطلب را آسان ميكند آن است كه در راه خدا بود. شهادت او بر همه مسلمين مبارك باشد. او ميبايست شهيد ميشد براي او مردن در رختخواب كوچك بود.
حضرت آية الله خامنهاي و شهيد عراقي
مرحوم شهيد عراقي يكي ازچهرههاي كم نظير در صحنه مبارزه و خط انقلاب پيش از پيروزي انقلاب بود ايشان عنصر شريف و عزيزي بود كه از دست رفتند شهيد عراقي جواني، عمر و نشاط خود را فداي جايگزين نمودن حكومت خدا بجاي حكومت طاغوت كرد كه همين هم شد و بدين لحاظ بزرگترين حق را به گردن انقلاب همين گونه اشخاص دارند كه در آن دوران اختناق اين چنين فداكاري ميكردند. شهيد عراقي و همرزمانش از همان ابتداي شروع حركت انقلاب و روند مبارزه يعني سال 1342 خيلي جدي به اساسيترين محور انقلاب يعني امام متمايل شده بودند و ازخط مستقيم خود به هيچ وجه منصرف نگرديدند.
شهيد مظلوم آية الله بهشتي و شهيد عراقي
مرحوم حاج مهدي عراقي با تمام نشيب و فرازهائي كه گذراند تا آخرين روزهاي زندگيش عشقش امام و آرمان امام و خط امام بود.
چنان مشتاق و علاقمند به اين انقلاب و خط و آرمان انقلاب و رهبر انقلاب بود كه در آخرين مقاطع زندگي اش نيز شيفته همين راه و فداكاري و ايثارگرهمين راه بود.
گناه از روي جهالت است يا غفلت؟
در اين مقاله سعي در پاسخ به اين پرسش هستيم كه گناه از روي جهالت است يا غفلت؟
ما انسانها از زمان خلقت حضرت آدم (عليه السلام) از طرف خداوند متعال توصيه بر گناه نكردن شده ايم. يعني در واقع خداوند متعال به ما انسانها نعمت هاي زيادي داده است و از ما خواسته است كه براي شكر گزاري و تشكر از اين نعمت هايي كه داده است گناه نكنيم. يعني اين نعمت ها را سبب گناه كردن قرار ندهيم.
حال بسياري از انسان ها دوست دارند كه شكر گزار نعمت هاي خداوند باشند و بسياري ديگر دوست دارند كه گناه نكنند.
حال با اين توصيف، چه عامل هايي باعث مي شود كه فرد به سمت گناه برود؟
بيشتر گناه هايي كه از انسان سر مي زند از دو نقطه سرچشمه مي گيرد:1- از جهالت 2- از غفلت
بعد از تعريف كردن اين دو كلمه ما به اصل موضوع مي رسيم.