موضوعات مطالب
آرشيو مطالب
صفحه ها
آمار و امكانات
دنیای بی امام
پیوندها
سایر امکانات
پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله : اگر بنده ارزش ماه رمضان را بداند، آرزو مى كند كه سراسر سال، رمضان باشد
ماجراي متنبه شدن آيت الله بهاءالديني به دليل بداخلاقي با مادر

حضرت آيت الله بهاء الديني درباره نحوه كسب علم و درس خواندن واقعه‌اي را تعريف كرده‌اند كه تاثير بسياري در زندگي‌شان  داشته است:

 

 بنده چهار سال مدام مشغول تفكر بودم؛ تا اين كه دريچه‌اي به رويم باز شد و در موضوعي ده سال به فكر و تعمق اشتغال داشتم و سرانجام به نتيجه رسيدم. اگر تفكر در زندگي انسان باشد، عبادات انسان عمق بيشتري مي يابد و حال معنوي بهتري خواهد داشت.

 

فكر است كه بيداري صبحگاهي آدمي را عظمت مي‌بخشد و به تهجد و عبادات او بها مي‌دهد. بايد قبل از اذان صبح بيدار شويم و مدتي فكر كنيم، تا آثار معجزه آساي تفكر را دريابيم.

 

 

 اگر جاي خلوت و مكاني مقدس را انتخاب كنيم، بركات بيشتري خواهد داشت. بنده اغلب جاهايي كه مي‌خواستم بروم پياده مي‌رفتم و راههاي خلوت را انتخاب مي‌كردم، تا بتوانم بهتر و بيشتر به فكر خود ادامه دهم.گاهي مسيري سي كيلومتر بود، اما خسته نمي‌شدم؛ زيرا هميشه مشغول به تفكر و تعمق بودم.

 

بارها پياده به مسجد جمكران مي رفتم، تا بهتر بتوانم چيزهايي را به دست آورم و فكر كنم. بايد بدانيم كه فكور بودن، نقش ارزشمندي در رسيدن به مقامات معنوي دارد.

بسياري از معضلات فكري و مشكلات علمي انسان حل مي‌شود، مسائلي همچون حاكميت خداي متعال بر هستي، مقام و ارزش معصومين عليهم السلام و نقش آنان در جهان و عالم تكوين، عظمت قدرت الهي و ضعف خرد بشري و قدرتهاي ظاهري در مقابل پرودگار متعال و ... .»

 

ايشان درباره عاقبت بداخلاقي با والدين نيز خاطره‌اي تعريف كرده‌اند و گفته‌اند: در ماه مبارك رمضان، علاوه بر كارهاي روزانه، گاهي ساعتي نزد مادرم مي ماندم و پس از صرف افطار به ادامه درس و بحث و مطالعه مي‌پرداختم.

 

شبي دير وقت به خانه برگشتم، به طوري كه يك ساعت بيشتر به اذان صبح نمانده بود!هنگامي كه وارد خانه شدم، مادرم را چنان ناراحت و آشفته خاطر ديدم كه ناگهان به سوي من آمد و گفت: چرا اين قدر دير كردي؟! از ناراحتي و نگراني تا الان نخوابيده ام.

 

و بنده با غرور جواني اي كه داشتم، به جاي اظهار محبت و عذرخواهي از ايشان گفتم: بي خود نخوابيده ايد، مي خواستيد بخوابيد.اما چندي نگذشت كه چوب اين برخورد غلط را خوردم. هر چند آن شب در پي كار خوب و پسنديده بودم، ولي به خاطر پايمال كردن حقوق ديگران و اذيت پدر و مادر تنبيه شدم.


برچسب :
نوشته شده در توسط 52560355240585 | لينك ثابت | (1) نظر
سوال و جواب از حجت الاسلام والمسلمين دكتر رفيعي

در مورد راه كارهاي تقويت عزم و اراده توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – حضرت اميرالمومنين مي فرمايد : اگر مي خواهيد عزم تان تقويت بشود بايد حزم تان را تقويت كنيد. هر كس حزمش كم است عزمش هم كم است. حزم يعني عاقبت انديشي. فردي كه وسواس دارد بايد به آخر كار بينديشد. زيرا يك فرد وسواسي اسراف كار است و وقتش را هدر مي دهد و خودش را آزار مي دهد، اينها حرام است .اگر ما به آثار آن فكر كنيم وسواس را كنار مي گذاريم. كسي كه ربا خوار است ،اگر به حرفهاي خدا بينديشد كه مي فرمايد ما رباكار را به زمين مي زنيم و او رشد نخواهد كرد ،ديگر دنبال ربا نمي رود. اگر شما مي خواهيد مال تان افزايش پيدا كند، با ربا نمي توانيد به اين مقصد برسيد .

فردي نزد پيامبر آمد و گفت كه مرا نصيحت بكنيد .پيامبر فرمود :هر كاري كه مي كني آخر آن را بسنج .قيس تاجر شراب بود و به خدمت پيامبر آمد. پيامبر فرمود: فكركن كه بعد از زندگي مرگ است و بعد در قبر رفتن است، در قبر اگر همراهت بد باشد تو را آزار مي دهد. مواظب باش كه در قبر با خودت همراه خوب ببري.قيس با شنيدن اين جملات عوض شد و توبه كرد. پيامبر عزم او را تقويت كرد. خدا در قرآن مي فرمايد :يكي از راههاي تقويت عزم، صبر و بردباري است. انسان بداخلاق مي تواند با صبر ،عزمش را تقويت كند و بر بد اخلاقي اش فائق بيايد. البته اين كار مشكلي است زيرا گناه جاذبه دارد. عده اي هستند كه گناه را مدتي ترك مي كنند ولي دوباره به طرف گناه مي روند ولي بايد دوباره توبه كنند.



برچسب :
نوشته شده در توسط 52560355240585 | لينك ثابت | (0) نظر
سخنراني شيطان در پنج سكانس

خداوند متعال در آيات الهي شخصيت‌هاي مثبت و منفي زيادي را معرفي كرده است و براي اينكه شناخت كامل و جامعي نسبت به اين شخصيت‌ها پيدا كنيم خداوند متعال در جاي جاي قرآن سخنراني‌هايي را از آن‌ها بيان كرده است كه ما با توجه به حرف‌ها و سخنانشان بتوانيم شخصيت آن‌ها را بهتر بشناسيم چرا كه فرمود : (تا مرد سخن نكفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد )

 


 

شيطان

حال با توجه به اين جنبه شناختي ، يكي از شخصيت‌هايي كه در قرآن كريم بسيار از او نام ‌برده است شيطان است كه در جاي جاي قرآن از او سخن به ميان آمده و درباره او صحبت شده است اما خود شيطان نيز در همين قرآن بارها لب به سخن باز كرده و سخنراني‌هاي مختلفي را در سكانس‌هاي مختلف و در مواقع و مكان‌هاي متفاوت بيان كرده است كه با توجه به مقدمه فوق صحبت‌ها و سخنراني‌هاي شيطان مي‌تواند راه خوبي براي آگاه شدن ما از شخصيت او و پي بردن به اهداف شوم او باشد .

در اين نوشتار به سكانس‌هاي مختلفي از سخنراني‌هاي شيطان كه در مواقع مختلف ايراد كرده است پرداخته مي‌شود:

 

سكانس اول: بيان فضائل خود در پيشگاه خداوند


برچسب :
نوشته شده در توسط 52560355240585 | لينك ثابت | (0) نظر
*** زلزله در راه است، آماده باشيم...

به نام خدا

اين روزها همه جا صحبت از زلزله و مصائب به بار آمده است. هر كس به شيوه اي مي كوشد خود را در غم و اندوه بزرگ هم وطنانش شريك سازد. همه جا صحبت از راهكارهاي پيشگيري هر چه بيشتر از چنين مصائبي است. صحبت از استحكام بنا، پناه گرفتن به موقع و مناسب به جاي فرار، آمادگي امدادرساني پيش از حدوث واقعه و ...

تمام اينها گاهي تلنگري به ذهن مي زند و آدمي را به ياد وحشت بزرگتر مي اندازد: يادم از كِشته ي خويش آمد و هنگام درو:

به نام خداوند بخشنده مهربان

هنگامى كه زمين شديداً به لرزه درآيد، (1) و زمين بارهاى سنگينش را خارج سازد. (2) و انسان مى گويد: «زمين را چه مى شود (كه اين گونه مى لرزد)»؟! (3) در آن روز زمين تمام خبرهايش را بازگو مى كند; (4) چرا كه پروردگارت به آن وحى كرده است. (5)

 

در آن روز مردم بصورت گروههاى پراكنده (از قبرها) خارج مى شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود. (6) پس هر كس هموزن ذرّه اى كار

خير انجام دهد آن را مى بيند. (7) و هر كس هموزن ذرّه اى كار بد كرده آن را (نيز) مى بيند. (8) .... (سوره زلزال)

و به اين فكر مي كنم براي اين زلزله بزرگ چه تدابيري انديشيده ام؟ چه استحكامي به بناي اعمالم داده ام كه تمام آنچه پيش فرستاده ام، فرو نريزد؟ چه پناهي براي خود باقي گذاشته ام و به كدام سو بگريزم؟ چه كسي به فريادم خواهد رسيد روزي كه ...

...روزي كه آن را مي‌بينيد، (آنچنان وحشت سراپاي همه را فرامي‌گيرد كه) هر مادر شيردهي، كودك شيرخوارش را فراموش مي‌كند؛ و هر بارداري جنين خود را بر زمين مي‌نهد؛ و مردم را مست مي‌بيني، در حالي كه مست نيستند؛ ولي عذاب خدا شديد است! (سوره حج آيه 2)

مي پرسد كي روز قيامت(و حساب)خواهد شد. (سوره قيامت:آيه 6)

(بگو)روزي كه چشمهاي خلايق از وحشت و هول خيره بماند. (سوره قيامت:آيه 7)

و ماه تاريك شود. (سوره قيامت:آيه 8)

و ميان خورشيد و ماه جمع گردد. (سوره قيامت:آيه 9)

و در آن روز انسان گويد كجا مفر و پناهي خواهد بود. (سوره قيامت:آيه 10)

هرگز مفري نيست. (سوره قيامت:آيه 11)

آن روز جز درگاه خدا آرامگاهي هيچ نيست. (سوره قيامت:آيه 12)

 

روزي كه جز درگاه خدا پناه و آرامگاهي ندارم... و اگر اينقدر ظلم كرده باشم كه از اين درگاه هم محروم شوم؟!!...

چقدر به اعمال ناچيزم مي توانم دل خوش كنم و از استحكام آنها مطمئن باشم؟ و از كجا معلوم تمام آنچه به آن دل خوش كرده ام، برايم باقي مانده و نابود نشده باشد؟

كارهايي كه سبب حبط اعمال مي شود (از وبسايت هيئات رزمندگان اسلام)


برچسب :
نوشته شده در توسط 52560355240585 | لينك ثابت | (0) نظر
گفتم ...گفتـــــــــي

گفتم ...گفتـــــــــي

گفتم: خسته‌ام.

 

گفتي: لاتقنطوا من رحمة الله

.:: از رحمت خدا نا اميد نشيد (زمر/53) ::.

 

گفتم: هيشكي نمي‌دونه تو دلم چي مي‌گذره.

 

گفتي: ان الله يحول بين المرء و قلبه

.:: خدا حائل هست بين انسان و قلبش! (انفال/24) ::.

 

گفتم: غير از تو كسي رو ندارم.

 

گفتي: نحن اقرب اليه من حبل الوريد

.:: ما از رگ گردن به انسان نزديك‌تريم (ق/16) ::.

 

گفتم: ولي انگار اصلا منو فراموش كردي!

 

گفتي: فاذكروني اذكركم

.:: منو ياد كنيد تا ياد شما باشم (بقره/152) ::.

 

گفتم: تا كي بايد صبر كرد؟

 

گفتي: و ما يدريك لعل الساعة تكون قريبا

.:: تو چه مي‌دوني! شايد موعدش نزديك باشه (احزاب/63) ::.

 

گفتم: تو بزرگي و نزديكت براي منِ كوچيك خيلي دوره! تا اون موقع چيكار كنم؟

 

گفتي: واتبع ما يوحي اليك واصبر حتي يحكم الل

.:: كارايي كه بهت گفتم انجام بده و صبر كن تا خدا خودش حكم كنه (يونس/109) ::.

 

گفتم: خيلي خونسردي! تو خدايي و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم كوچيك... يه اشاره‌ كني تمومه!

 

گفتي: عسي ان تحبوا شيئا و هو شر لكم

.:: شايد چيزي كه تو دوست داري، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.

 

گفتم: انا عبدك الضعيف الذليل... اصلا چطور دلت مياد؟

 

گفتي: ان الله بالناس لرئوف رحيم

.:: خدا نسبت به همه‌ي مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.

 

گفتم: دلم گرفته.

 

گفتي: بفضل الله و برحمته فبذلك فليفرحوا

.:: (مردم به چي دلخوش كردن؟!) بايد به فضل و رحمت خدا شاد باشن (يونس/58) ::.

 

گفتم: اصلا بي‌خيال! توكلت علي الله.

 

گفتي: ان الله يحب المتوكلين

.:: خدا اونايي رو كه توكل مي‌كنن دوست داره (آل عمران/159) ::.

 

گفتم: خيلي چاكريم!

 

ولي اين بار، انگار گفتي: حواست رو خوب جمع كن! يادت باشه كه:

و من الناس من يعبد الله علي حرف فان اصابه خير اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علي وجهه خسر الدنيا و الآخره

.:: بعضي از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت مي‌كنن. اگه خيري بهشون برسه، امن و آرامش پيدا مي‌كنن و اگه بلايي سرشون بياد تا امتحان شن، رو گردون ميشن. خودشون تو دنيا و آخرت ضرر مي‌كنن (حج/11) ::.

 

گفتم: چقدر احساس تنهايي مي‌كنم.

 

گفتي: فاني قريب

.:: من كه نزديكم (بقره/186) ::.

 

گفتم: تو هميشه نزديكي؛ من دورم... كاش مي‌شد بهت نزديك شم.

 

گفتي: و اذكر ربك في نفسك تضرعا و خيفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال

.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پيش خودت، با خوف و تضرع، و با صداي آهسته ياد كن (اعراف/205) ::.

 

گفتم: اين هم توفيق مي‌خواهد!

 

گفتي: ألا تحبون ان يغفرالله لكم

.:: دوست نداريد خدا ببخشدتون؟! (نور/22) ::.

 

گفتم: معلومه كه دوست دارم منو ببخشي.

 

گفتي: و استغفروا ربكم ثم توبوا اليه

.:: پس از خدا بخوايد ببخشدتون و بعد توبه كنيد (هود/90) ::.

 

گفتم: با اين همه گناه... آخه چيكار مي‌تونم بكنم؟

 

گفتي: الم يعلموا ان الله هو يقبل التوبة عن عباده

.:: مگه نمي‌دونيد خداست كه توبه رو از بنده‌هاش قبول مي‌كنه؟! (توبه/104) ::.

 

گفتم: ديگه روي توبه ندارم.

 

گفتي: الله العزيز العليم غافر الذنب و قابل التوب

.:: (ولي) خدا عزيزه و دانا، او آمرزنده‌ي گناه هست و پذيرنده‌ي توبه (غافر/2-3) ::.

 

گفتم: با اين همه گناه، براي كدوم گناهم توبه كنم؟

 

گفتي: ان الله يغفر الذنوب جميعا

.:: خدا همه‌ي گناه‌ها رو مي‌بخشه (زمر/53) ::.

 

گفتم: يعني بازم بيام؟ بازم منو مي‌بخشي؟

 

گفتي: و من يغفر الذنوب الا الله

.:: به جز خدا كيه كه گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/135) ::.

 

گفتم: نمي‌دونم چرا هميشه در مقابل اين كلامت كم ميارم! آتيشم مي‌زنه؛ ذوبم مي‌كنه؛ عاشق مي‌شم! ... توبه مي‌كنم: يا غافر الذنب، اغفر ذنوبي جميعا

 

گفتي: ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين

.:: خدا هم توبه‌كننده‌ها و هم اونايي كه پاك هستند رو دوست داره (بقره/222) ::.

 

ناخواسته گفتم: الهي و ربي من لي غيرك

 

گفتي: اليس الله بكاف عبده

.:: خدا براي بنده‌اش كافي نيست؟ (زمر/36) ::.

 

گفتم: در برابر اين همه مهربونيت چيكار مي‌تونم بكنم؟

 

گفتي: يا ايها الذين آمنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا و سبحوه بكرة و اصيلا هو الذي يصلي عليكم و ملائكته ليخرجكم من الظلمت الي النور و كان بالمؤمنين رحيما

.:: اي مؤمنين! خدا رو زياد ياد كنيد و صبح و شب تسبيحش كنيد. او كسي هست كه خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت مي‌فرستن تا شما رو از تاريكي‌ها به سوي روشنايي بيرون بيارن. خدا نسبت به مؤمنين مهربونه (احزاب/42-43) ::.


برچسب :
نوشته شده در توسط 52560355240585 | لينك ثابت | (0) نظر
پيروى از اهل بيت(عليهم السلام) ، راه رسيدن به عرفان حقيقى

هرچه شيئى نفيس تر و باارزش تر باشد، دشمن بيش ترى دارد. هر قدر كالايى گران بهاتر باشد، نوع تقلّبى و غير واقعى آن بيش تر ساخته مى‌شود؛ مثلا، الماس چون سنگى قيمتى است، زياد سعى مى‌كنند تا سنگ‌هاى ديگرى را مانند آن درست كنند و به جاى الماس بفروشند. اين مسأله به دليل كمياب بودن كالاى اصلى از يك سو و ارزش مند بودن آن از سوى ديگر است. عرفان و سير و سلوك واقعى راهى است دشوار و صعب الوصول كه پيمودن آن نياز به اخلاص كامل، استقامت و پشتكار دارد. گذشته از اين، هركس به قدر همت و ظرفيت خويش مى‌تواند مراحلى از آن را بپيمايد. ممكن


برچسب :
نوشته شده در توسط 52560355240585 | لينك ثابت | (0) نظر
راز تعالي آيت الله سيد علي قاضي

راز تعالي آيت الله سيد علي قاضي

 

 

يكي از نشانه هاي علماي وارسته و بزرگوار عشق و علاقه ايشان به نماز و خواندن نماز در اول وقت است ، يكي از اين علماي بزرگ كه از بركات بي انتهاي نماز اول وقت بهره هاي بسيار برد حضرت آيت الله سيد  علي قاضي است.

 

طلبه براي آنكه بتواند با سختي ها مبارزه نمايد و تسليم ناملايمت هاي روزگار و ظالمان نشود نيازمند عنايت ويژه خداوند مهربان است او براي دست يابي به عنايت خاص الهي بايد بتواند به درگاه الهي تقرب جويد و هيچ عملي چون نماز آن هم نماز اول وقت او را محبوب خداوند نمي سازد.

 

طلبه راستين در هركاري به علماي بزرگوار و خداترس و خداجو اقتدا مي نمايد و سعي مي كند راهي كه آنان رفته اند را طي نمايد چرا كه اين گونه عالمان تنها گام در صراط مستقيم مي گذارند.


برچسب :
نوشته شده در توسط 52560355240585 | لينك ثابت | (0) نظر
زندگينامه شهيد عراقي

شهيد حاج مهدي عراقي در سال 1309 در محله پاچنار تهران در خانواده‌اي مذهبي قدم به دنيا گذاشت.
پس از تحصيلات ابتدائي، در كنار پدر در بازار به كار پرداخت ضمن اينكه تحصيلات جديد را در دبيرستان ادامه داد، و تا كلاس يازدهم خواند اما حضور جدي در مبارزه وي را از تحصيل بازداشت او از نوجواني در هيأتهاي مذهبي شركت مي‌كرد و به تدريج در محله پاچنار جزو سردستگان جوانان مذهبي درآمد.
دعواي او با جواني كه مشت‌زني آموخته و در كشتي مسلط شده بود و معاندت با مذهب مي‌كرد و شهيد عراقي در جمع جوانان محله او را در صحنه مسابقه كتك زده بود از ماجراهاي شيرين زندگي اوست و نشانگر روحيه جهادي وي مي‌باشد.
وي از سال 1324 به جمع فدائيان اسلام پيوست و به زودي به علت رشادت و اخلاص و اخلاقيات ارزنده‌اش مورد توجه شهيد نواب صفوي قرار گرفت و به عضويت شوراي مركزي فدائيان اسلام درآمد.
وي تا سال 1331 در فدائيان اسلام ماند ودر تمام صحنه‌هاي مبارزه‌ وبه ويژه در ميدانهاي خطر حضور فعال داشت.
وي در جريان اشغال زندان قصر به عنوان اعتراض به دستگيري شهيد نواب صفوي و تحصن 53 نفري از كارگردانان بود و بازوي اصلي نواب بشمار مي‌آمد.
او در برنامه اعدام انقلابي شاه و اطرافيانش در تشييع پيكر پليد رضاخان شركت داشت ولي اين برنامه اجرا نشد.
وي در جريان محاكمه ضاربين كسروي و تظاهرات در كاخ دادگستري فعال بود و سپس در اعدام انقلابي رزم آرا نفر پشتيبان شهيد خليل طهماسبي بود ولي نسبت به او اعتراف نشد و به اصطلاح لو نرفت. شهيد عراقي از عناصر اصلي و مؤثر فدائيان اسلام بود ولي در سال 1331 به اتفاق چند نفر ديگر از دوستانش به علت اختلافات در روش‌هاي سياسي – اجرائي با شهيد سيد عبدالحسين واحدي و برخي ديگر از مركزيت فدائيان اسلام از فدائيان كناره گرفت با اينكه همواره ارادتمند شهيد نواب صفوي باقي ماند.
وي درسال 41 كه مرجعيت تقليد و علماء اسلام نهضت اسلامي را به رهبري امام خميني آغاز كردند دوباره به صحنه آمد و تا هنگام شهادت يعني حدود 17 سال از مديران قوي مبارزه و انقلاب تحت رهبري امام بود و حدود 14 سال از اين 17 سال را در زندان گذراند.
او در جريان فيضيه 15 خرداد 42 بزرگداشت سالگرد قيام 15 خرداد در سال 43 در مقابله با كاپيتولاسيون آمريكائي و چاپ و پخش اعلاميه امام و در اعدام انقلابي منصور نقش اساسي داشت.
در تشكيلات جمعيت مؤتلفه اسلامي از مؤسسين و اعضاي شوراي مركزي اين جمعيت بود كه تشكيلاتش با اجازه امام خميني پديد آمد وتحت نظر شوراي روحانيت مورد تأييد امام با عضويت شهيد آيت الله مطهري و شهيد آيت اله بهشتي و آيت الله انواري و حجت الاسلام و المسلمين مولائي كار مي‌كرد.
در سال 1343 كه شاخه نظامي اين جمعيت با اذن امام به راه افتاد شهيد عراقي به اتفاق شهيد حاج صادق اماني مسئوليت آن را به عهده گرفتند و همراه همسنگرانشان شهداي بزرگوار بخارائي نيك نژاد هرندي اندرزگو مزدور آمريكا حسنعلي منصور را به جزاي رسميت بخشيدن به كاپيتولاسيون آمريكائي و جسارت به محضر امام خميني اعدام كردند.
پس از اين فداكاري شهيد عراقي به همراه ساير دوستانش به جز شهيد اندرزگو دستگير و 6 نفر از آنها به اعدام محكوم شدند شهيد اماني شهيد بخارائي شهيد نيك نژاد شهيد هرندي و آقاي حاج هاشم اماني و شهيد عراقي كه دو نفر آخر با يك درجه تخفيف به حبس ابد و سه نفر به زندانهاي 5 تا 15 سال محكوم شدند.
شهيد عراقي در دستگيري بخش عمده‌اي از مسائل را فداكارانه به عهده گرفت و موجب شد كه عده‌اي ديگر از مبارزين مصون بمانند.
روحيه قوي نشاط مستمر مقاومت مردانه صلابت و استواري جانانه تواضع در برابر مردم و قاطعيت و سرفرازي در مقابل زندانيان طاغوت و آمادگي براي انجام هر خدمت ممكن براي دستگير شدگان و صداقت و اخلاق عاليه شهيد عراقي در طول 14 سال زندان زبانزد همگان بود و گر چه به همين سبب بارها مورد غضب مزدوران طاغوت قرار گرفت و به انفرادي ‌هاي هولناك و زندان طاقت فرساي برازجان تبعيد شد و شكنجه‌هاي سخت را تحمل كرد اما همواره راست قامت باقي ماند و درس شجاعت و ايثار و خدمت به خدا وبندگان خدا را به طور عملي به ديگران آموخت.
شهيد عراقي در اواخر سال 1355 با تغيير سياست استكبار آمريكا و آغاز فريب دمكراسي كارتري از زندان بيرون آمد و از ارديبهشت 56 پس از پيغامي كه شهيد آيت الله مطهري از طرف امام آورد كه مبارزين جمع شوند و ريشه شجره خبيثه پهلوي كه از خاك بيرون است براي هميشه ازخاك ميهن اسلامي به دور اندازند. به همراه ساير يارانش تشكيلات مخفي خط امام را براي اداره مبارزه در سالهاي حساس 57-56 تشكيل داد و عضو شوراي مركزي اين جمعيت مخفي گرديد.
پس از اينكه امام خميني تحت فشار استكبار جهاني، وسازش‌شاه و صدام مجبور به ترك عراق و مهاجرت شدند و به پاريس رفتند از طرف آن تشكيلات به پاريس رفتند و در خدمت امام قرار گرفت و ظاهراً مسئوليت تداركات اقامتگاه امام را عهده دار شد اما در نهان ارتباطات تشكيلاتي و انقلابي آن تشكل مخفي و مبارزين راه امام را تأمين مي‌نمود.
در 12 بهمن 57 كه امام به ايران بازگشت شهيد عراقي همراه امام بود و پسازورود به ايران عضو شوراي انتظامات اقامتگاه امام در تهران شد و سپس مسئوليتهاي مختلفي از جمله سرپرستي زندان قصر عضويت در شوراي مركزي بنياد مستضعفان رياست واحد اجرائي اين بنياد عضويت شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي را پذيرفت.
وي با توجه به لزوم تغييرات در روزنامه كيهان با نظر امام به كيهان رفت و ظاهراً مديريت مالي روزنامه كيهان را به عهده گرفت.
 
امام و شهيد عراقي
از دوستان نزديك شهيد عراقي خاطره‌ اولين ديدار حضرت امام و شهيد عراقي را اينگونه توصيف كرده‌اند كه حضرت امام در پاريس اشاره به شهيد كردند و فرمودند:
اين جوانهاي رشيد ما را اينقدر در زير شكنجه‌وزندان اذيت وآزار داده اند كه من وقتي در اولين برخورد ديدم باور نكردم كه آن قامت رعنا و آن هيكل رشيد اين قدر زير شكنجه شاه افسرده شده باشد.
من ايشان را حدود بيست‌سال است كه مي‌شناسم حاج مهدي عراقي براي من برادر و فرزند خوب و عزيز من بود. شهادت ايشان براي من بسيار سنگين بود اما آنچه مطلب را آسان مي‌كند آن است كه در راه خدا بود. شهادت او بر همه مسلمين مبارك باشد. او مي‌بايست شهيد مي‌شد براي او مردن در رختخواب كوچك بود.
 
حضرت آية الله خامنه‌اي و شهيد عراقي
مرحوم شهيد عراقي يكي ازچهره‌هاي كم نظير در صحنه مبارزه و خط انقلاب پيش از پيروزي انقلاب بود ايشان عنصر شريف و عزيزي بود كه از دست رفتند شهيد عراقي جواني، عمر و نشاط خود را فداي جايگزين نمودن حكومت خدا بجاي حكومت طاغوت كرد كه همين هم شد و بدين لحاظ بزرگترين حق را به گردن انقلاب همين گونه اشخاص دارند كه در آن دوران اختناق اين چنين فداكاري مي‌كردند. شهيد عراقي و همرزمانش از همان ابتداي شروع حركت انقلاب و روند مبارزه يعني سال 1342 خيلي جدي به اساسي‌ترين محور انقلاب يعني امام متمايل شده بودند و ازخط مستقيم خود به هيچ وجه منصرف نگرديدند.
 
شهيد مظلوم آية الله بهشتي و شهيد عراقي
مرحوم حاج مهدي عراقي با تمام نشيب و فرازهائي كه گذراند تا آخرين روزهاي زندگيش عشقش امام و آرمان امام و خط امام بود.
چنان مشتاق و علاقمند به اين انقلاب و خط و آرمان انقلاب و رهبر انقلاب بود كه در آخرين مقاطع زندگي ‌اش نيز شيفته همين راه و فداكاري و ايثارگر‌همين راه بود.
 


برچسب :
نوشته شده در توسط 52560355240585 | لينك ثابت | (0) نظر
گناه از روي جهالت است يا غفلت؟

گناه از روي جهالت است يا غفلت؟

در اين مقاله سعي در پاسخ به اين پرسش هستيم كه گناه از روي جهالت است يا غفلت؟

ما انسانها از زمان خلقت حضرت آدم (عليه السلام) از طرف خداوند متعال توصيه بر گناه نكردن شده ايم. يعني در واقع خداوند متعال به ما انسانها نعمت هاي زيادي داده است و از ما خواسته است كه براي شكر گزاري و تشكر از اين نعمت هايي كه داده است گناه نكنيم. يعني اين نعمت ها را سبب گناه كردن قرار ندهيم.

حال بسياري از انسان ها دوست دارند كه شكر گزار نعمت هاي خداوند باشند و بسياري ديگر دوست دارند كه گناه نكنند.

حال با اين توصيف، چه عامل هايي باعث مي شود كه فرد به سمت گناه برود؟

بيشتر گناه هايي كه از انسان سر مي زند از دو نقطه سرچشمه مي گيرد:1- از جهالت 2- از غفلت

بعد از تعريف كردن اين دو كلمه ما به اصل موضوع مي رسيم.


برچسب :
نوشته شده در توسط 52560355240585 | لينك ثابت | (0) نظر
استكبار 10سال براي فتنه88 طراحي و فكر كرده بود

تحليل بادامچيان از وقايع بعد از انتخابات سال88

 


با فرا رسيدن ايام سالگرد دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري، داشتن نگاه آسيب شناسانه به اين انتخابات و وقايعي كه بعد از آن رخ داد و كشور را مدتي با بحران مواجه كرد، ضروري به نظر مي رسد.


فتنه

توجه به اين نقاط عطف تاريخ سياسي كشور از اين حيث مهم به شمار مي رود كه نظام جمهوري اسلامي كه ماهها با تبليغات بيگانگان مبني بر تضعيف مشروعيت نظام مواجه شده بود، توانست با تدبير مقام معظم رهبري از اين برهه حساس به سلامت عبور كند.

اسدالله بادامچيان از فعالان سياسي كهنه كار كشور كه داراي سابقه عضويت در يكي از قديمي ترين احزاب كشور يعني حزب موتلفه اسلامي است در گفت و گويي با تبيان به آسيب شناسي «فتنه 88» و همچنين تحليل آسيب شناسانه جريانات اصولگرا و اصلاح طلب دراين وقايع پرداخته است.

مشروح گفت و گوي تبيان با اسدالله بادامچيان را در زير مي خوانيد:


برچسب :
نوشته شده در توسط 52560355240585 | لينك ثابت | (0) نظر
زندگينامه شهيد ديالمه

زندگي نامه شهيد دكتر سيد عبدلحميد ديالمه 

سيد عبدلحميد ديالمه

شهيد عبدالحميد ديالمه در ارديبهشت ماه 1333 در تهران به دنيا آمد. پس از دوره متوسطه سه سال در خدمت مدرسين حوزه علميه قم و نظرات دكتر شريعتي بود. او با زمينه هاي مختلف از جمله علوم مختلف اسلامي، عرفان، فلسفه و منطق نزد استاد شهيد مطهري آشنا شد و علوم جديد را در رشته پزشكي در دانشگاه مشهد ادامه داد.

سيد عبدلحميد ديالمه

و در اين دانشگاه اقدام به تأسيس كتابخانه اسلامي نمود. و براي اولين بار در سطح ايران دعاي كميل را پايه گذاري كرد جلسات سخنراني خود را تحت عنوان «صراط مستقيم» شروع كرد. كه در خلال اين حركت اعتقادي بارها توسط ساواك دستگير شد. او پس از اتمام تحصيل به تهران آمد و مجمع احياء تفكرات شيعي را تأسيس كرد. وي در سن 26 سالگي به عنوان نماينده مردم مشهد به مجلس راه يافت و عضو كميسيون امور شوراها شد.

سيد عبدلحميد ديالمه

 وي به زبان هاي انگليسي، عربي و فرانسوي مسلط بود. او از اولين كساني بود كه انحراف از خط اسلام را در بني صدر مشاهده كرد و به قصد افشاگري به تهران آمد و در روزنامه انقلاب اسلامي تحصن اختيار كرد و جريان بني صدر را بر ملاء نمود و او را به مناظره دعوت كرد و خط ليبراليسم را كه تحت نام خط مصدق مطرح بود باز شكافت.


برچسب :
نوشته شده در توسط 52560355240585 | لينك ثابت | (0) نظر
روي مزارم چنين بنويسيد...

مداح شهيد اهل بيت و راست قامت ذاكر اباعبدالله(ع


او در عمليات خيبر به صورت نيروي نظامي شركت كرد و در اين عمليات از ناحيه سر مجروح شد. 82 تن از همسنگرانش در اين عمليات مفقود گرديدند كه از جمله شهيد حسن باقري فرمانده گردانشان بود . دفتر خاطراتش از اوصاف اين شهيد عزيز پر است

 

مزار شهيد

 

ايشان در يكي از روستاهاي زنجان ودر يك خانواده مذهبي به دنيا آمد. بود.قبل از مدرسه به مكتب خانه رفت و قرآن را فراگرفت. علاقه زيادي به تلاوت و قرائت قرآن داشت. از سن 8 سالگي بود كه بدون وقفه به انجام فرائض ديني پرداخت. در دوران انقلاب با وجود سن كم، در مبارزاتي كه بر عليه رژيم منفور شاه صورت مي گر فت ،شركت فعّال داشت . سيد داود در سنين نوجواني بعد از پيروزي انقلاب عضو فعال پايگاه مسجد اميرالمؤمنين (ع) بسيج زنجان شد و چون به تبليغات علاقه فراواني داشت براي تبليغ آرمان هاي اسلام در پايگاه شروع به فعاليت كرد.او كه عضو مؤثر شوراي پايگاه مذكور بود. با اخلاق و رفتار نيكوي خود الگويي براي تمام برادران بسيجي شده بود. هيچگاه چهره شاداب و خندان او در برخورد با برادران بسيجي غمگين و ناراحت نمي شد. در تمام مراسم پايگاه از جمله دعاي توسل پيشقدم بود و خودش دعاي توسل مي خواند. به جهت صداي زيبايش ، زينت بخش مجالس و محافل شهدا بود. دستان پربار داوود بود كه در هر مراسمي به حركت مي آمد و در و ديوار مسجد و خيابان هاي اطراف را با تبليغات و نوشته هاي زيبايش مزيّن مي كرد. او در هر اعزامي با صداي رسايش رزمندگان را بدرقه مي كرد و در هر مراسمي با آواي گرم و جانسوزش زينت بخش مجالس بود . در سال 1362 قبل از عمليات خيبر عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شد و به عنوان مسئول تبليغات گردان ولي عصر (عج) از لشگر علي بن ابيطالب تعيين شد . فرماندهي اين گردان بر عهده شهيد حسن باقري بود. او در عمليات خيبر به صورت نيروي نظامي شركت كرد و در اين عمليات از ناحيه سر مجروح شد. 82 تن از همسنگرانش در اين عمليات مفقود گرديدند كه از جمله شهيد حسن باقري فرمانده گردانشان بود . دفتر خاطراتش از اوصاف اين شهيد عزيز پر است. سيد داود پس از ده روز بستري شدن در بيمارستان امدادي مشهد بهبود يافت و دوباره عازم جبهه هاي حق عليه باطل شد . در جبهه كارش تبليغات بود.

در سال 1365 وارد تبليغات گردان حضرت علي اصغر (ع) از لشگر 8 نجف اشرف شد و بعدها به علت ديدن آموزش نظامي به معاونت يكي از دسته هاي اين گردان درآمد و در عمليات كربلاي 5 كه در تاريخ 19/10/1365 شروع شد شركت فعال داشت . دفتر خاطراتش شجاعت و دليري او را در اين عمليات بيان مي كند.

در تاريخ 15/1/66 در گروهان1 گردان حضرت علي اصغر (ع) به عنوان مسئول دسته وارد عمل شد و در عمليات كربلاي8 به تاريخ 20/1/1366 كه هنوز 21 بهار از عمرش سپري نشده بود، جاويد الاثرشد.

وصيت نامه شهيد سيد داود شبيري

بسم الله الرحمن الرحيم

ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون. (قرآن كريم)

و مپنداريد كساني كه در راه خدا كشته مي شوند، مرده اند بلكه آن ها زندگانند و در نزد خداوند روزي مي خورند.

اگر دشمن را در خانه اش نكشيد، دشمن مي آيد شما را در خانه تان مي كشد. (شهيد محمد منتظري)

الهي در يك مكان مقدس اكنون در حال نوشتن وصيت نامه ام هستم و حال آنكه نمي دانم شهادت نصيب من پرمعصيت خواهد شد.

سنگر پر خون شهيدان را خالي مگذار. امامت مي گويد جبهه رفتن از فروع دين واجب تر است پس گوش به امر رهبرت فرا ده. موقعيتي پيش آمده است كه هر كس از اين موقعيت استفاده نكند عقب مانده است

بنده اي كه هميشه در منجلاب منيت غرق بوده و هميشه در امواج گناهان غوطه مي خورم. به عظمتت سوگند وقتي به آتش جهنمت فكر مي كنم ديگر نقطه اميدي براي من باقي نمي ماند، چرا كه خودم را لايق آتشت مي دانم زيرا هيچ موقع بنده خوبي نبوده ام و هميشه در وظايفم قصور كرده ام. وقتي اوراق اين 21 سال عمرم را ورق مي زنم مي بينم هيچ نقطه سفيدي وجود ندارد ،سياهي اعمالم بر سياهي قلبم اضافه مي كند.

خداوندا اگر تو رحمان نبودي اگر تو رحيم نبودي اگر درِ رحمت و درِ توبه نبود، الان ديگر كدامين در را مي زدم، به كجا پناه مي بردم ،كدامين پناهگاه است كه مرا در خود جاي دهد، خداي من به لطف و رحمت تو اميدوارم. باز با آن همه گناهان به در تو رو آورده ام. زندگي در اين دنيا برايم خيلي سخت مي گذرد. ديگر از اين دنيا بيزارم. دنيايي كه با تجملات ظاهري خويش مرا فريب مي دهد. ديگر از اين تجملات پوچ دست مي كشم و آن چه را كه تو گفته اي انجام مي دهم. معبودا تو مي گويي چنين باش. باشد. تو مي گويي از غير خدايي ببر، مي برم. تو مي گويي بر نفست غلبه كن، مي كنم. تو مي گويي در راه من بمير. چرا كه مرگ در راه تو عزت است و سعادت ابدي است. در راه تو مي ميرم، حتي اگر آتش را بر من ارزاني داري و آن چه رضاي توست من راضيم؛ پس خدايا مرا چنان بميران كه دوست مي داري و راضي هستي و زندگيم را به سعادت و مرگم را به شهادت ختم كن.

اللهم وقفنا لما تحب و ترضي و احيني يا رب شهدا و توفني شهيدا

شهيد سيد داود شبيري

 

و اما سخني چند با پدر و مادر عزيزم:

پدر جان و مادر جان هر چقدر مي انديشم كه چه بنويسم تا رضايت شما را به دست آورم، هيچ نمي يابم. چرا كه هميشه اسباب زحمت شما بوده ام. فقط سخني كه دارم اين است كه خداوند با آن عظمت خويش كه بنده اش را آفريده است با ريخته شدن قطره اي از خونش گناهان او را مي بخشد. شما نيز بزرگي خود را نشان دهيد و اين فرزند را كه امانتي بود در پيش شما حلال نماييد . تا در پيش مولايم حسين و مادرم زهرا رو سفيد باشم.

شايد اين حقيقت براي شما آشكار نشده بود كه چرا من به جبهه رفته ام. پدر عزيز و مادر گرامي، ما سيديم و اولاد رسول خدا هستيم. وقتي مي بينم ديني را كه رسول خدا آورده است در خطر است و مي خواهند دين اسلام مظلوم باشد ،چرا نروم؟ وقتي مي بينم راه حرم با صفاي مولايمان حسين را برويمان بسته اند چه درنگي بنمايم؟ وقتي مي بينم تجاوز به مملكت ما تجاوز به اسلام، تجاوز به خانه ما مي كنند، چرا بي تفاوت باشم؟ وقتي مي بينم امامم، مجتهدم، رهبرم ندا مي دهد كه جنگ از فروع دين واجب تر است، چرا نروم؟ پدر جان و مادر جان من مقلد امامم. بگذاريد ديگران نروند، بگذاريد ديگران نق بزنند مگر ما مقلد آن ها هستيم. در زمان امام حسين (ع)نيز عده اي در شب به بهانه هاي گوناگوني از معركه جنگ فرار نمودند. چه شد؟ آيا امام حسين شكست خورد؟ نه. با همان عده معدود، 72 تن از ياران باوفايش به جنگ با يزيديان برخاست و خون حسين بود كه تا الان دين اسلام و نهال اسلام را آبياري كرده و تا الان نيز اسلام باقي است. مگر جان ما از جان امام حسين عزيزتر است؟ اي كاش كه صد جان داشتيم و همه را فداي راه امام حسين مي كرديم. به هر صورت ما خواهيم مرد چه صد سال عمر كنيم و چه 20 سال عمر كنيم ولي مرگ بهتر است با عزت باشد نه با ذلت. با مرگ طبيعي مردن كه شجاعت نيست. شجاع كسي است كه جوانيش و قدرتش را در راه خدا و معبود يكتا نثار كند. مادر جان تو بايد افتخار كني كه هديه اي و امانتي را كه از طرف خدا داشتي خوب امانت داري كردي و خوب پس دادي. مادر جان بگذار ما هم خوب بميريم تا لااقل به جدمان بگوييم كه حسين جان ما نيز از شعار هيهات من الذله تو پيروي كرديم و به رهبري اماممان به نبرد با يزيد زمان برخاستيم. وقتي تاريخ را بنگريد ديگر نقطه مبهمي باقي نمي ماند. مرگ در راه خدا براي قاسم ابن حسن شيرين تر از عسل است. شهادت براي حنظله واجب تر از حجله دامادي است. پس مني كه سيدم بايد قبل از همه به راه آنان ادامه دهم. هيچ اندوهي به خود راه ندهيد. خوشحال باشيد كه در وظيفه تان قصور نكرده ايد. اگر ناراحتي ايجاد كنيد دشمن را خوشحال كرده ايد و به هيچ عنوان مانع آمدن برادرانم به جبهه نباشيد. بگذاريد سلاح افتاده شهيدان را بردارند و راه گلگون آن ها را ادامه دهند. اينك چشم مسلمانان جهان از يك سو و چشم جهان خواران از سوي ديگر به ما دوخته شده است. مسلمانان از ما ياري مي طلبند و جهان خواران تلاش در نابودي ما مي كنند. ديگر وقت درنگ نيست. بايد مسلمان بودن خودمان را نشان دهيم، بايد دنيا بداند كه ما به خاطر اسلام از همه چيزمان خواهيم گذشت. ما به خاطر اسلام مرگ را همچون عروسي در حجله دامادي سنگر در بغل خواهيم كشيد.

خواهران عزيزم: صبور باشيد و سعي كنيد راه اسلام را، دين خدا را آن چنان كه هست بشناسيد.

شايد اين حقيقت براي شما آشكار نشده بود كه چرا من به جبهه رفته ام. پدر عزيز و مادر گرامي، ما سيديم و اولاد رسول خدا هستيم. وقتي مي بينم ديني را كه رسول خدا آورده است در خطر است و مي خواهند دين اسلام مظلوم باشد ،چرا نروم؟ وقتي مي بينم راه حرم با صفاي مولايمان حسين را برويمان بسته اند چه درنگي بنمايم؟

و اما برادر گرامي :سنگر پر خون شهيدان را خالي مگذار. امامت مي گويد جبهه رفتن از فروع دين واجب تر است پس گوش به امر رهبرت فرا ده. موقعيتي پيش آمده است كه هر كس از اين موقعيت استفاده نكند عقب مانده است. موقعيتي كه با نثار جان خود در راه خدا بهشت را خواهي گرفت. خدا را شكرگذار باش كه با گرفتن امانتش هزاران برابر بيشتر در قبال اين امانتداري به تو مي دهد. اگر به لطف خداوند بتواني هرگز از جبهه دست نكش. بيا به جبهه و با چشم خود بنگر كه جبهه دانشگاه عشق است. عشق لقاءالله. اگر با چشم بينا بنگري تمام سنگ ها، كوه ها، خاك و گل اين منطقه با تو سخن خواهند گفت. فرياد انا مظلوم خاك خوزستان را هميشه خواهي شنيد، فرياد هل من ناصر را درك خواهي كرد.

چند وصيت شخصي دارم كه آن ها را در آخر مي نويسم. تمام كتاب هاي مرا به واحد بسيج بدهيد و تمام لباس هاي نظامي مرا به جبهه بدهيد. انگشتر و ساعت مرا بفروشيد و پول آن را به جبهه كمك كنيد. امانتي را كه در ساك بزرگم دارم حتماً تحويل سپاه بدهيد. 6000 تومان به واحد بسيج مقروض هستم. حقوق اين چند ماهه ام را بگيريد و به آن جا بدهيد. و نوشته اي در مزارم بگذاريد و بنويسيد آن هايي كه از من بدي ديده اند يا حقي بر گردن من دارند به بزرگي خودشان حلال نمايند.

از تمام فاميلان و آشنايان و دوستان حلاليّت مرا بطلبيد.

يك ماه روزه و يك سال نماز براي من بگيريد. از خرج و مخارج زياد در مجلس هاي من پرهيز كنيد و در اولين روز رفتنم شيريني پخش نماييد كه من توانستم در امتحان قبول شوم.

 

سمند حادثه را زين كنيم و بشتابيم

 
 

دل از فروغ تو آذين كنيم و بشتابيم

عروس يك شبه را با وداع حنظله وار

 
 

فداي مكتب و آيين كنيم و بشتابيم

به دست خنجر و به سينه جوشن كنيم

 
 

وجود را پروين كنيم و بشتابيم

 

اللهم الرقني توفيق الشفاعه الحسين يوم الورود و ثبت لي قدم صدق عندك مع الحسين و اصحاب الحسين (ع) .سيد داود شبيري

روحش شاد و يادش گرامي

 


برچسب :
نوشته شده در توسط 52560355240585 | لينك ثابت | (1) نظر

X